نقش آمريكا در جنگ عراق عليه ايران (3)
نقش آمريكا در جنگ عراق عليه ايران (3)
نقش آمريكا در جنگ عراق عليه ايران (3)
گراهام فوللر كارشناس آمريكايي در امور خاورميانه كه كارمند سرويس اطلاعاتي آمريكا نيز بوده است،؛ گفته بود:«بايد پيشرفت اسلامي را متوقف كنيم و بايد از هر لنگه كفشي براي ليس زدن استفاده كنيم وعراق اين لنگه كفش است.»
در شرايطي امركيا از حمله نظامي مستقيم به ايران خودداري ميكند كه عراق عملا و آشكارا آمادگي خود را در مورد حمله به ايران نشان داده بود.
يكي از طرحهايي كه امريكاييها براي رهايي 52 گروگان امريكايي مدنظر داشتند، طرح حمله نظامي به خاك ايران بود. طرح ديگري را امريكاييها در ارديبهشت ماه سال 1359 براي بمباران پالايشگاههاي ايران در خوزستان و اشغال جزاير ايراني تهيه كرده بودند كه حاوي نكات مهمي است. طرحهاي نظامي امريكا در سال 1358 و 1359 دقيقا نقطه مشتركي با اهداف نظامي عراق و ادعاهاي صدام حسين عليه ايران داشت. حمله نظامي امريكا به آبادان و بمباران پالايشگاههاي خوزستان و همچنين اشغال جزاير ايراني از جمله هدفهاي نظامي عراق نيز در شروع جنگ بودند.
بنابر اين طرحهاي نظامي امريكا در تابستان 1359 با سرعت به سمت عراق تغيير جهت داد. صدام حسين دقيقا سالها بعد به اين نگراني مهم امريكا در يك جنگ مستقيم با ايران اشاره كرد و در سال 1990، هشت روز قبل از حمله به كويت، در گفتگويي با خانم " گلاسپي " سفير امريكا در بغداد درد دل خود را چنين بيرون ريخت:
چه كسي جز من ميتوانست شيخ نشينها را مصون نگاه دارد؟( در برابر انقلاب اسلامي) چه كسي قادر بود در برابر ايران به جنگ زميني مبادرت ورزد؟ آيا كشور شما قادر بود كه فقط در جنگ يك هفتهاي 10 هزار سرباز كشته دهد؟ و باز هفته بعد تن به چنين كاري بدهد؟
اظهارات صدام حسين دقيقا همان نگراني كارتر در سال 1359 بود، با اين تفاوت كه صدام حسين به سادگي فريب تحليلهاي نظامي غرب را خورد، اما كارتر با ظرافت از برابر عواقب سخت جنگ مستقيم با ايران خود را عقب كشاند.
بايد توجه داشت كه مرحله جديد روابط غيررسمي عراق و آمريكا در سال 1354 با سفر ديويد راكفلر سرمايهدار بزرگ آمريكايي به بغداد جنبه جديتري به خود گرفت.
راكفلر در فوريه 1975 بهمن 1354 براي بسط روابط اقتصادي و تجاري دو كشور از سوي كاخ سفيد به بغداد رفت و با صدام حسين ديدار كرد.اين سفر گرچه پوشش اقتصادي داشت، اما يك سفر سياسي و مهم تلقي شد. وي در ديدار با صدام حسين مرد نيرومند آن زمان عراق اظهار داشت:
آمريكا مايل است روابط خود با عراق را بهبود بخشيده و بازرگاني خود را با آن كشور توسعه دهد.
در زماني كه انقلاب اسلامي ايران در حال وقوع بود صدام حسين به عنوان حامي دو جناح انگليسي و آمريكايي شوراي فرماندهي،در حال قدرت گرفتن بود و وقو انقلاب اسلامي در ايران زنگهاي خطر را براي صدام حسين كه از سال 1968 طرحهاي جاهطلبانه خود را براي رسيدن به عاليترين مقام يعني رهبري عراق به اجرا درآورده بود به صدا درآورد.
وقوع انقلاب اسلامي موجب شد تا آمريكا چند تغيير اساسي را در منطقه صورت دهد. كودتاي آمريكايي در افغانستان و كودتاي نظامي در تركيه در جهت حفظ موقعيت آمريكا در منطقه و مقابله با انقلاب اسلامي صورت پذيرفت. از سوي ديگر، آمريكا در پاكستان نيز موقعيت خود را تثبيت كرد.
كودتاي آمريكايي حفيظالله امين در 31 مارس 1976 در افغانستان صورت گرفت و كودتاي ژنرال كنعان اورن در 12سپتامبر 1980 چند روز قبل از آغاز جنگ، در تركيه به وقوع پيوست بعد از انقلاب اسلامي آمريكا در صدد بود كه تغييراتي را در صورت توان در عراق شاهد بود. زيرا در آن زمان عراق مهمترين كشوري بود كه تحت تاثير انقلاب اسلامي قرار داشت اما چهره حسن البكر، چهره مناسب غرب براي اجراي نقش امنيتي تازه نبود. بنابراين انگليس و آمريكا كوشيدند تا حسن البكر ميانهرو را بر كنار و صدام حسين را جانشين وي كند.چنانچه مشاهده ميشود سومين كودتاي سفيد در سه كشور همسايه ايران به وقوع ميپيوندد. درست 4 ماه پس از پيروزي انقلاب اسلامي در 26 تير ماه 1358 صدام حسين رياست جمهوري عراق را در دست ميگيرد. وقوع اين سه كودتا مقارن هم و در همسايگي ايران امري اتفاقي نبود. با روي كار آمدن صدام حسين روابط با غرب گسترش يافت. نشريه ميدل ايست در مرداد ماه 1359 حركت دو سال گذشته عراق را به سوي غرب بررسي كرده ونوشت:
عراق در عرض دو سال گذشته، تلاش زيادي براي دست يافتن به آرزوي قديمي خود در زمينه رهبري منطقه و پر كردن خلاء ناشي از قدرت ايران بعد از سقوط شاه مخلوع نموده است. اثرات اين امر كاملا در سياست خارجي عراق مشهود است. عراق از نظر بينالمللي گرايش بيشتري به غرب پيدا كرده واز شرق فاصله گرفته است. از لحاظ منطقهاي نيز سياست خارجي آن كشور بيشتر به سوي ميانهروي متمايل گرديده و بين كشورهاي محافظهكار خليج فارس و كشورهاي افراطي تر مانند ليبي و يمن جنوبي در نوسان است. گرچه عراق پيمان مودت خود را با شوروي ملغي ننموده است ليكن بسياري از اقدامات آن كشور در منطقه متوجه تضعيف نفوذ شوروي بوده است. عراق تلاش كرده كه رسما جزء كشورهاي افراطي عرب محسوب نشود وغيبت نماينده عراق در كنفرانس كشورهاي جبهه امتناع در تريپولي (ليبي) به همين دليل قابل توجه است.. از لحاظ بينالمللي عراق از شوروي به تدريج دورتر شده و به غرب نزديكتر گرديده است و همچنان خود را به جنبش غيرمتعهدها وابسته ميداند. عراق اهميت زيادي به كنفرانس 1982 غيرمتعهدها كه قرار است در بغداد تشكيل شود قائل شده است.
ماروينهاو خبرنگار واشنگتن پست دو روز پس از پيروزي انقلاب اسلامي دقيقا توجه آمريكا را به عراق گوشزد ميكند و به گرايش سياسي آمريكا به عراق اشاره كرد و مينويسد:
نشانههايي از بهبود روابط تجاري، فرهنگي و سياسي عراق با ايالات متحده موجود است اما شانس تجديد پيوندها در اين زمان وجود ندارد. يك ديپلمات ميگويد: در صورتي كه وقايع به صورت عادي باشد چنين برميآيد كه عراق غيرمتعهد، به سوي غرب و از جمله ايالات متحده متمايل خواهد شد.. در گفتگو با مقامات رسمي دولت و مبارزين حزب سوسياليست حاكم بعث هيچگونه خصومت بخصوصي در رابطه با آمريكا احساس نميشود.
دو نكته در مقاله "ماروينهاو " اشاره شده است يكي آنكه عراق گرايش به آمريكا دارد و نكته بعدي آنكه در گفتگو با مقامهاي رسمي عراق اين تمايل احساس شده است اما ترديدهايي نيز در تجديد پيوند ميان دو كشور در اين مقاله وجود دارد كه طبيعتا ناشي از وضع نابسامان خود عراق بود.
سعدون حمادي ملاقاتهاي خود با مقامهاي آمريكايي را در سال 1358 چهار سال بعد و در مصاحبه با روزنامه الحوادث آشكار ساخت. اما در اسناد لانه جاسوسي آمريكا نيز كه عمدتا مربوط به سالهاي 1357 و 1358 است. به گرايش آمريكا به عراق برخورد ميكنيم بررسي اين اسناد بسيار حائز اهميت است و هر محققي را به نكات مهمي رهنمون ميسازد.
سند اول درتاريخ 31 /3/ 58 با ارزيابي سري توسط مديريت سازمان سيا تنظيم شده است و اطلاعاتي كه در اين گزارش استفاده شده مربوط به اطلاعاتي است كه تا تاريخ 31/ 2/ 58 به سفارت رسيده بود. در اين سند آمده است:
سطح روابط فعلي با ايالات متحده آمريكا به آن اندازه است كه خواستهاي عراق را در مورد دستيابي به فنآوري آمريكا ارضا نمايد... پيدايش و شايد احتمال خطر پيدايش يك رژيم چپ و متمايل به شوروي حاصل از شرايط آشفته كنوني در ايران، عميقا رهبران بعثي. عراق را نگران ميكنند.چنين تحولي باعث خواهد شد كه رهبران عراق روابط خارجي خود را مورد ارزيابي قرار داده و اگر ديگر شرايط صحيح باشند، به يك تغيير اساسي در روابط خود با ايالات متحده دست زنند.
در اين تاريخ هنوز صدام حسين روي كار نيامده بود كارشناس سازمان سيا در اين گزارش دقيقا تحولات داخل ايران را به روابط عراق و آمريكا پيوند ميدهد و برقراري روابط آتي ميان دو كشور را بر پايه سيرتحولات داخلي ايران ارزيابي ميكند. به عبارتي ديگر به ميزاني كه اوضاع داخلي و سياستهاي ايران رو به وخامت گذارد، ضرورت همكاري عراق و آمريكا بيشتر مي شود.
در سند دوم به نكات تازهاي برميخوريم اين سند تحت نام ارزيابي سري، در تاريخ 31 / 3/ 58 توسط سازمان سيا تهيه و در آن چنين آورده شده است:
سقوط فوقالعاده قدرت نظامي ايران فرصت بزرگي را براي مانور و گسترش نفوذ در خليج فارس به عراق داده است. كشورهاي كوچك خليج هم اكنون با بغداد رفتاري محرمانه برقرار كردهاند.
احتمالا اين تحولات بيارتباط با روي كار آمدن صدام حسين نبوده است ضمن آنكه پيش از كودتاي سفيد صدام حسين در سال 1979 شخص انگليسي با صدام حسين در بغداد ديدار ميكند احتمالا وي از وزرا وقت دولت تاچر بوده و سمت حزبي مهمي در حزب محافظهكار داشته است گفته شده است كه پس از ديدار وي از بغداد و ملاقات با صدام كه خبر آن نيز در بغداد منتشر شده،كودتا عليه حسن البكر انجام شد.
دقيقا يك ماه پس از روي كار آمدن صدام حسين در تاريخ 30 مرداد 1358 راديو و تلويزيون بغداد خبر ارسال پيام تبريك جيمي كارتر رئيس جمهور آمريكا به رئيس جمهور صدام حسين را به مناسبت عيد فطر با طمطراق پخش نمود و اظهارداشت: صدام حسين نيز پيام تشكرآميزي در پاسخ ارسال داشته است. اما مرحله اصلي رابطه حزب بعث با آمريكا از وقوع گروگانگيري در سفارت آمريكا در تهران تا آغاز جنگ 22 سپتامبر 1980 آغاز مي شود در اين مرحله است كه هر دو كشور وارد مقطع نظامي عليه ايران ميشوند و تهديدات فزاينده ضد انقلاب اسلامي و ضد ايراني دقيقا پس از 13/ 8/ 58 شكل ميگيرد. همچنانكه گفتيم بحران گروگانگيري عزم آمريكا را جزم تر كرد و عراق نيز پس از اين تاريخ است كه عملا شرارتهاي پراكنده نظامي خود را آغاز ميكند.
در اين خصوص ديدگاههاي مختلفي وجود دارد طبق گفته نشريه (مجله) تايم، همكاري آمريكا با صدام در تاريخ چهارم نوامبر 1979 هنگامي كه ايرانيها به سفارت آمريكا در تهران حمله بردند و آن را تسخير كردند آغاز شد. ترس شديد آمريكا از اصولگرايي اسلامي در منطقه، سياست آمريكا را مشخص كرد و ايران وعراق هر دو هدف قرار گرفتند . سه اداره آمريكا و دو حزب آن كشور، مسئول اجراي آن سياست شدند. مجله تايم البته تاييد ميكند كه همكاري آمريكا و بغداد همزمان با انقلاب اسلامي ايران آغاز شد. مجله تايم در ادامه مينويسد:
سران پنتاگون و ساير مقامات آمريكا، از اسلام بيش از كمونيسم وحشت زده شده بودند، به طوري كه تصميم گرفته شد كه از پيشرفت موج اسلامگرايي جلوگيري به عمل آيد.
گراهام فوللر كارشناس آمريكايي در امور خاورميانه كه كارمند سرويس اطلاعاتي آمريكا نيز بوده است،؛ گفته بود:
«بايد پيشرفت اسلامي را متوقف كنيم و بايد از هر لنگه كفشي براي ليس زدن استفاده كنيم وعراق اين لنگه كفش است.»
ريچارد م . پريس يك متخصص امور خاورميانه در سرويس تحقيقات كنگره آمريكا در سال 1990 اظهار داشت:
«تماسها بين ديپلماتهاي عراقي و آمريكايي بالاخص زماني افزايش يافت كه دانشجويان ايراني بيش از 50 نفر را در سفارت آمريكا در تهران در ماه نوامبر به گروگان گرفتند.»
در نشريه آمريكايي «فارين افيرز» كه ارگان سياست خارجي آمريكا به شمار ميرود در مقالهاي به قلم ميلتون ويورست در زمستان 87-1986 چنين نوشته است:
واشنگتن بعد از 10 - 12 سال روابط سرد با بغداد در سال 1979 كه انقلاب ايران به پخش امواج ناخوشايندي به خارج پرداخت. بر آن شد تا مناسبات خود را با عراق افزايش دهد... نخستين پيشنهاد واشنگتن در مورد از سرگيري روابط، 9ماه بعد از به قدرت رسيدن امام خميني ودر شب تسخير سفارت آمريكا در تهران توسط دانشجويان ايراني، به بغداد داده شد.
در بهمن ماه 1358 پنتاگون (وزارت دفاع آمريكا) ماموريت مييابد تا در خصوص مقابله باخطرات احتمالي در خليج فارس (بعد نظامي) و افزايش روابط با عراق (بعد سياسي) كار تحقيقي را آغاز كند. واشنگتن پست نيز در سرمقاله خود در 29 اسفند 1358 در يك تحليل سياسي، حركت به سوي عراق را توصيه ميكند و مينويسد: اينكه هدفهاي عراق افراطي و عجيب و از ديدگاه آمريكا، غيرمسئولانه وخصومت آميز ميباشد به اين معني نيست كه آن كشور بايستي ناديده گرفته شود. بهترين روش براي ايالات متحده اين است كه به مسائل و امور خاورميانه و خليج فارس خود به آرامي نزديك شده و به بهترين وجهي كه ميتواند امتيازات همكاري با ايالات متحده را نشان دهند.
اظهارات نشريه وابسته به وزارت خارجه آمريكا دقيقا زماني منتشر ميشود كه روابط ايران و عراق به سختي تيره شده بود و پس از نخستين تعرض ارضي عراق در 13 / 11/ 1358 عراق به سمت شرارتهاي مرزي گام برميداشت.
در فروردين ماه 1359 صدام حسين در مصاحبهاي با يك روزنامه آلماني غربي شركت كرد و در جواب به اين پرسش كه آيا شما متحد شوروي هستيد؟ گفت: عراق هر وقت مصلحتش اقتضاء كند خواستار دوستي با آمريكا است.
بنابر اين به طور رسمي صدام حسين علائمي مثبت را به سوي كاخ سفيد روانه كرد در 22 فروردين 1359 روزنامه مشهور واشنگتن پست بار ديگر در مقالهاي تحت عنوان در حالي كه ارتش ايران رو به ضعف نهاده است، عراق به يك نقش كليدي در منطقه دست مييازد. به قلم ميشل گتلر ودقيقا چند روز پس از آمادهباش 4 لشكر عراقي در مرز ايران و قطع روابط سياسي آمريكا و ايران چنين مينويسد:
گر چه ايالات متحده روابط ديپلماتيك با رژيم بغداد ندارد و در واشنگتن عراق به عنوان رژيمي كه در مسائل خاورميانه تندرو و افراطي است مد نظر قرار ميگيرد اما روابط غيررسمي با عراق در سالهاي اخير تا مرحله مناسبي پيشرفته و بهبود يافته است كه مقامات رسمي وزارت خارجه، آن روابط را به عنوان تماسهاي صحيح ولي محدود توصيف مينمايد. در اينجا واشنگتن احساس اين است كه توانايي نيروي دريايي ايران در برابر يك قدرت آتش واقعي به شدت تنزل كرده است.
در ارديبهشت ماه 1359 تماسها ميان آمريكاييها و عراقيها بيشتر شد و اين تماسها بيشتر در چارچوب روابط اقتصادي و خارج از برنامه سياسي، اما با هداف سياسي قرار داشت. در روزهاي اول ارديبهشت ماه 1359 هياتي مركب از 30 تا 40 نفر از مسئولين نظامي و سياسي آمريكا به بهانه شركت در كنفرانس اقتصادي مشترك كنوكسيون آمريكايي از عراق ديدن كردند.
در اين ميانه نبايد نقش رسانههاي آمريكايي در نزديكي دولتمردان آمريكايي به عراق و نيز تشديد خصومت بين عراق و ايران را ناديده گرفت براي نمونه روزنامه پرنفوذ نيويورك تايمز در 15 ارديبهشت ماه 1359 چنين مينويسد:
بر اساس اين اصل قديمي كه دشمن دشمن من، دوست من است، ممكن است (آمريكا) از توهينها،تيراندازيهاي مرزي و احتمالا عمليات تروريستي كه عراق عليه ايران به كار گرفته احساس رضايت كند.
اين مقاله در زماني نوشته ميشود كه دولت كارتر با شكست عمليات طوفان صحرا در طبس با رسوايي ديگري روبرو شده بود و آمريكا نيازمند تجديد قواي سياسي از دست رفته خود بود. بعد از سفر هيات نظامي و سياسي آمريكا به عراق الكساندر هيگ وزير امور خارجه وقت آمريكا در ارديبهشت 59 گفت:
آمريكا شاهد پارهاي تغييرات مثبت در سياست عراق بوده است.
از سوي ديگر صدام حسين در خرداد 59 نيز با يك فرد آمريكايي ديدار مي كند كه بسياري از كارشناسان و منابع مطلع آن فرد برجسته آمريكايي را برژينسكي مشاور عالي رتبه جيمي كارتر معرفي كردند. تايمز لندن در همان تاريخ به نقل از برژينسكي مينويسد كه وي در ستايش از عراق گفت:
ما بين منافع آمريكا و عراق تضادي نمييابيم.
وال استريت ژورنال در 14 خرداد 59 نيز در مقالهاي براي نخستين بار به همكاري نظامي آمريكا و عراق اشاره ميكند و مينويسد:
با وجود عدم تمايل آمريكا به ياري علني عراق، نشانههايي در دست است كه حاكي از كمكهاي نظامي سري واشنگتن به عراق ميباشد به تقاضاي آمريكا (كه بوسيله سفير آمريكا آقاي ساموئل لويز در اردن به اسرائيل اعلام شد، اسرائيل موافقت كرد كه به اردن اجازه دهد تا پروازهاي غيرتعرضي بين اردن و عراق برقرار شود.
اين مجله آمريكايي در ادامه به محورهاي مهمي در روابط آمريكا و عراق اشاره دارد. نخست آنكه هم آمريكا وهم عراق مايل بودند تا به همكاري غيرعلني خود ادامه دهند دوم آنكه اين مجله به كمكهاي نظامي آمريكا به عراق نيز كه به طور سري صورت گرفته بود اشاره ميكند.
در بهار 59 بعد از آنكه تماسهاي غيرعلني بين آمريكا و عراق بيشتر گرديد و برژينسكي نيز در نيمه شب ارديبهشت ماه به طور محرمانه با صدام حسين ديدار كرد زمزمههاي برقراري روابط سياسي ميان دو كشور بويژه بعد از ناكامي كودتاچيان نوژه در 20 /4/ 59 افزايش يافت روزنامه گاردين چاپ لندن چهار روز پس از افشا عقيم ماندن كودتاي نوژه در ايران نوشت:
دولت عراق به زودي روابط رسمي و عادي خود را با دولت امريكا اعلام خواهد كرد.
واقعيت اين است كه در تابسان 59 تمايل عراق نيز براي برقراري روابط ميان دو كشور وجود داشت. نخستين مدرك اظهارات عصمت كتائي معاون وزير امور خارجه وقت عراق در سال 1983 است. اين سياستمدار كاركشته عراقي در ديداري كه در اوايل مهر 62 از آمريكا داشت، پس از سالها صراحتا مورد روابط ديپلماتيك ميان بغداد و واشنگتن در سال 59 چنين اظهار داشت:
در سال 1980 حكومت عراق قبل از شروع جنگ با ايران، تصميم به تبادل سفير با ايالات متحده آمريكا را گرفته بود اما پس از شروع جنگ در سپتامبر 1980 حكومت عراق انجام اين تصميم را به تعويق انداخت تا اينگونه تفسير نشود كه عراق براي جلب پشتيباني آمريكا در جنگ روابط خود را با واشنگتن بهبود بخشيده است.
اما تنها وي نبود كه به اين مسئله آنهم چند سال بعد اعتراف كرد صدام حسين نيز اين موضوع را يك سال زودتر از افشا آن توسط عصمت كتاني آشكار كرد و در مصاحبه با مجله مشهور تايم چاپ آمريكا در 23 تير ماه1361 چنين گفت:
پيش از آنكه عراق درگير جنگ با ايران شود، من به طور خيلي جدي با فرماندهان ارتش پيرامون برقراري روابط دوستانه با آمريكا صحبت كردم اما پس از آنكه جنگ شروع شد نخواستم اين موضوع را دنبال كنم زيرا ممكن بود تصور شود كه به علت ضعف ونياز متوسل به آمريكا شدهايم.
عراقيها در تابستان 59 به نظر اجمالي برقراري رابطه با آمريكا رسيده بودند. مهمتر اينكه صدام حسين اين موضوع را با فرماندهان نظامي و نه مردم در ميان گذارده بود و به اين خاطر بود كه او ميخواست ابتدا واكنش آنها رادر برابر اين تصميم ارزيابي كند و از همه مهمتر واهمه داشت تا با شعارهاي ضد آمريكايي خود اين موضوع به مطبوعات كشانده شود وجو عمومي نيز بر عليه وي بسيج گردد. بنابر اين بهترين راه براي صدام اين بود كه وي بازتاب اين طرز فكر را نخست در شوراي فرماندهي حزب بعث بررسي كند.
علاوه بر اظهارات فوق، مطبوعات غربي نيز به اين روابط و بهبودي آن در مرداد 59 اشاره كردهاند كه به عنوان اسناد مكمل مورد بررسي قرار ميگيرند.
ميشل گتلر روزنامهنگار روزنامه واشنگتن پست در دوم آگوست 1980 برابر 11 /5/ 59 در مقاله خود پيرامون روابط آمريكا و عراق چنين مينويسد:
از زمان سقوط رژيم شاه در ايران، عراق با ارتش كاملا مسلح خود به عنوان قدرتمندترين كشور منطقه ظهور كرده است در حالي كه ايالات متحده هيچگونه رابطه رسمي با عراق ندارد، روابط غيررسمي بين اين كشور و ايالات متحده در حال بهبود است.
نشريه ميدل ايست در 13 مرداد 1359 از روابط جدي عراق و آمريكا خبر ميدهد و مينويسد:
همچنين خبرهايي در دست است كه واشنگتن مشغول برقراري تماسهايي با دولت بعث عراق براي ايجاد نوعي همكاري در مسائل مورد علاقه دو كشور است طبق گزارشهاي موثق، سعدون حمادي وزير خارجه عراق ضمن سر به نيويورك كه براي شركت در اجلاس مجمع عمومي سازمان ملل متحد با وزير امور خارجه آمريكا ملاقات كرده است.
از همه مهمتر جيمي كارتر رئيس جمهور وقت آمريكا در اواسط مرداد 59 تمايل رسمي آمريكا را براي برقراري روابط با عراق اعلام كرد اين خبر را خبرگزاري كويت (كونا) در 4 اگوست 1980 برابر 13 /5/ 59 بدين شرح مخابره كرد:
پرزيدنت كارتر تمايل خويش را براي عادي شدن روابط بين دو كشور به صدام حسين رئيس جمهوري عراق ابراز داشته و به دنبال آن رابطه عراق و آمريكا برقرار شده است.
هارولد ساندرز معاون وزير امور خارجه وقت آمريكا وكسي كه در زمان گروگانگيري نيز معاون سايروس ونس و گرايشهاي شديدا ضد ايراني داشت در اواسط شهريور ماه 1359 و اندكي مانده به شروع جنگ گفت:
عراق قدرت عمدهاي در خاورميانه مي شود. اين كشور بزرگترين نيروي زميني را در منطقه دارد عراق در خاورميانه نقش مهمي در هر دو جهت، هم شرق و هم غرب ايفا خواهد كرد. عراق كشور ياست كه واقعا نميتوانيم از عهده ناديده گرفتن آن برآييم.طي اين سالها تلاش شده است نوعي گفتگو بين عراق و آمريكا برقرار شود.
آمريكاييها نيز خود به دلايلي مايل نبودند پيش از شروع جنگ (زماني كه قطعا دريافتند عراق قصد حمله را نهايي كرده است) به برقراري روابط سياسي اقدام كنند زيرا اقدام آنها مورد توجه افكار عمومي و حتي شخصيتهاي سياسي قرار ميگرفت. و از سوي ديگر چون آمريكا در خصوص جان گروگانها در ايران نگران بود واهمه داشت كه در شروع چنين جنگي حامي آشكار عراق معرفي شود بنابر اين بهترين راه همان بود كه آمريكاييها منتظر بمانند تا جنگ آغاز شود و سپس با استفاده از فشار عراق به ايران، در صورت عدم آزادي گروگانها، با عراق روابط سياسي برقرار كنند دقيقا همان كاري كه صورت گرفت.
صدام حسين براي ارزيابي موضع آمريكا به ايجاد تماس بيشتر با آمريكا و روابط نزديكتر در بهار و تابستان 59 نياز داشت تماس آمريكا و عراق در سال 1371 يعني 11 سال بعد در يك برنامه هفتگي شبكه تلويزيوني آمريكاي بهنام پي بي اس فاش شد. بر اساس اين برنامه مستند تلويزيوني كه كارشناسان آمريكايي از جمله تيچر كارمند ارشد سابق وزارت امور خارجه آمريكا در زمان جنگ و مورفي معاون وزير سابق خارجه و نويسنده مشهور آمريكايي كنت آر تيمرمن حضور داشتند فاش شد كه صدام حسين قبل از تجاوز به خاك ايران، نمايندگاني را براي مشورت با مقامات آمريكايي به عربستان سعودي و اردن اعزام كرده است بر اساس گزارش اين برنامه تلويزيوني كه با استناد به اظهارات مقامات دولتي و منابع آگاه وهمچنين گزارشهاي محرمانه تهيه شده چنين آمده است: در سال 1980 عراق بسيار مشتاق بود تا موافقت و رضايت آمريكا را براي تجاوز به ايران جلب كند و براي اين منظور مقامات ارشد از جمله وزير خارجه خود را براي مذاكره و مشاوره بامقامات آمريكا عازم كشورهاي جهان از جمله عربستان و اردن نمود تا از اين طريق از عدم مخالفت آمريكا نسبت به تجاوز به ايران اطمينان حاصل نمايد.
ادامه دارد ....
منبع:http://www.farsnews.ne t
/س
امريكا و استراتژي نزديكي سياسي به عراق
در شرايطي امركيا از حمله نظامي مستقيم به ايران خودداري ميكند كه عراق عملا و آشكارا آمادگي خود را در مورد حمله به ايران نشان داده بود.
يكي از طرحهايي كه امريكاييها براي رهايي 52 گروگان امريكايي مدنظر داشتند، طرح حمله نظامي به خاك ايران بود. طرح ديگري را امريكاييها در ارديبهشت ماه سال 1359 براي بمباران پالايشگاههاي ايران در خوزستان و اشغال جزاير ايراني تهيه كرده بودند كه حاوي نكات مهمي است. طرحهاي نظامي امريكا در سال 1358 و 1359 دقيقا نقطه مشتركي با اهداف نظامي عراق و ادعاهاي صدام حسين عليه ايران داشت. حمله نظامي امريكا به آبادان و بمباران پالايشگاههاي خوزستان و همچنين اشغال جزاير ايراني از جمله هدفهاي نظامي عراق نيز در شروع جنگ بودند.
بنابر اين طرحهاي نظامي امريكا در تابستان 1359 با سرعت به سمت عراق تغيير جهت داد. صدام حسين دقيقا سالها بعد به اين نگراني مهم امريكا در يك جنگ مستقيم با ايران اشاره كرد و در سال 1990، هشت روز قبل از حمله به كويت، در گفتگويي با خانم " گلاسپي " سفير امريكا در بغداد درد دل خود را چنين بيرون ريخت:
چه كسي جز من ميتوانست شيخ نشينها را مصون نگاه دارد؟( در برابر انقلاب اسلامي) چه كسي قادر بود در برابر ايران به جنگ زميني مبادرت ورزد؟ آيا كشور شما قادر بود كه فقط در جنگ يك هفتهاي 10 هزار سرباز كشته دهد؟ و باز هفته بعد تن به چنين كاري بدهد؟
اظهارات صدام حسين دقيقا همان نگراني كارتر در سال 1359 بود، با اين تفاوت كه صدام حسين به سادگي فريب تحليلهاي نظامي غرب را خورد، اما كارتر با ظرافت از برابر عواقب سخت جنگ مستقيم با ايران خود را عقب كشاند.
آمريكا- عراق حركت به سوي گسترش روابط
بايد توجه داشت كه مرحله جديد روابط غيررسمي عراق و آمريكا در سال 1354 با سفر ديويد راكفلر سرمايهدار بزرگ آمريكايي به بغداد جنبه جديتري به خود گرفت.
راكفلر در فوريه 1975 بهمن 1354 براي بسط روابط اقتصادي و تجاري دو كشور از سوي كاخ سفيد به بغداد رفت و با صدام حسين ديدار كرد.اين سفر گرچه پوشش اقتصادي داشت، اما يك سفر سياسي و مهم تلقي شد. وي در ديدار با صدام حسين مرد نيرومند آن زمان عراق اظهار داشت:
آمريكا مايل است روابط خود با عراق را بهبود بخشيده و بازرگاني خود را با آن كشور توسعه دهد.
در زماني كه انقلاب اسلامي ايران در حال وقوع بود صدام حسين به عنوان حامي دو جناح انگليسي و آمريكايي شوراي فرماندهي،در حال قدرت گرفتن بود و وقو انقلاب اسلامي در ايران زنگهاي خطر را براي صدام حسين كه از سال 1968 طرحهاي جاهطلبانه خود را براي رسيدن به عاليترين مقام يعني رهبري عراق به اجرا درآورده بود به صدا درآورد.
وقوع انقلاب اسلامي موجب شد تا آمريكا چند تغيير اساسي را در منطقه صورت دهد. كودتاي آمريكايي در افغانستان و كودتاي نظامي در تركيه در جهت حفظ موقعيت آمريكا در منطقه و مقابله با انقلاب اسلامي صورت پذيرفت. از سوي ديگر، آمريكا در پاكستان نيز موقعيت خود را تثبيت كرد.
كودتاي آمريكايي حفيظالله امين در 31 مارس 1976 در افغانستان صورت گرفت و كودتاي ژنرال كنعان اورن در 12سپتامبر 1980 چند روز قبل از آغاز جنگ، در تركيه به وقوع پيوست بعد از انقلاب اسلامي آمريكا در صدد بود كه تغييراتي را در صورت توان در عراق شاهد بود. زيرا در آن زمان عراق مهمترين كشوري بود كه تحت تاثير انقلاب اسلامي قرار داشت اما چهره حسن البكر، چهره مناسب غرب براي اجراي نقش امنيتي تازه نبود. بنابراين انگليس و آمريكا كوشيدند تا حسن البكر ميانهرو را بر كنار و صدام حسين را جانشين وي كند.چنانچه مشاهده ميشود سومين كودتاي سفيد در سه كشور همسايه ايران به وقوع ميپيوندد. درست 4 ماه پس از پيروزي انقلاب اسلامي در 26 تير ماه 1358 صدام حسين رياست جمهوري عراق را در دست ميگيرد. وقوع اين سه كودتا مقارن هم و در همسايگي ايران امري اتفاقي نبود. با روي كار آمدن صدام حسين روابط با غرب گسترش يافت. نشريه ميدل ايست در مرداد ماه 1359 حركت دو سال گذشته عراق را به سوي غرب بررسي كرده ونوشت:
عراق در عرض دو سال گذشته، تلاش زيادي براي دست يافتن به آرزوي قديمي خود در زمينه رهبري منطقه و پر كردن خلاء ناشي از قدرت ايران بعد از سقوط شاه مخلوع نموده است. اثرات اين امر كاملا در سياست خارجي عراق مشهود است. عراق از نظر بينالمللي گرايش بيشتري به غرب پيدا كرده واز شرق فاصله گرفته است. از لحاظ منطقهاي نيز سياست خارجي آن كشور بيشتر به سوي ميانهروي متمايل گرديده و بين كشورهاي محافظهكار خليج فارس و كشورهاي افراطي تر مانند ليبي و يمن جنوبي در نوسان است. گرچه عراق پيمان مودت خود را با شوروي ملغي ننموده است ليكن بسياري از اقدامات آن كشور در منطقه متوجه تضعيف نفوذ شوروي بوده است. عراق تلاش كرده كه رسما جزء كشورهاي افراطي عرب محسوب نشود وغيبت نماينده عراق در كنفرانس كشورهاي جبهه امتناع در تريپولي (ليبي) به همين دليل قابل توجه است.. از لحاظ بينالمللي عراق از شوروي به تدريج دورتر شده و به غرب نزديكتر گرديده است و همچنان خود را به جنبش غيرمتعهدها وابسته ميداند. عراق اهميت زيادي به كنفرانس 1982 غيرمتعهدها كه قرار است در بغداد تشكيل شود قائل شده است.
ماروينهاو خبرنگار واشنگتن پست دو روز پس از پيروزي انقلاب اسلامي دقيقا توجه آمريكا را به عراق گوشزد ميكند و به گرايش سياسي آمريكا به عراق اشاره كرد و مينويسد:
نشانههايي از بهبود روابط تجاري، فرهنگي و سياسي عراق با ايالات متحده موجود است اما شانس تجديد پيوندها در اين زمان وجود ندارد. يك ديپلمات ميگويد: در صورتي كه وقايع به صورت عادي باشد چنين برميآيد كه عراق غيرمتعهد، به سوي غرب و از جمله ايالات متحده متمايل خواهد شد.. در گفتگو با مقامات رسمي دولت و مبارزين حزب سوسياليست حاكم بعث هيچگونه خصومت بخصوصي در رابطه با آمريكا احساس نميشود.
دو نكته در مقاله "ماروينهاو " اشاره شده است يكي آنكه عراق گرايش به آمريكا دارد و نكته بعدي آنكه در گفتگو با مقامهاي رسمي عراق اين تمايل احساس شده است اما ترديدهايي نيز در تجديد پيوند ميان دو كشور در اين مقاله وجود دارد كه طبيعتا ناشي از وضع نابسامان خود عراق بود.
سعدون حمادي ملاقاتهاي خود با مقامهاي آمريكايي را در سال 1358 چهار سال بعد و در مصاحبه با روزنامه الحوادث آشكار ساخت. اما در اسناد لانه جاسوسي آمريكا نيز كه عمدتا مربوط به سالهاي 1357 و 1358 است. به گرايش آمريكا به عراق برخورد ميكنيم بررسي اين اسناد بسيار حائز اهميت است و هر محققي را به نكات مهمي رهنمون ميسازد.
سند اول درتاريخ 31 /3/ 58 با ارزيابي سري توسط مديريت سازمان سيا تنظيم شده است و اطلاعاتي كه در اين گزارش استفاده شده مربوط به اطلاعاتي است كه تا تاريخ 31/ 2/ 58 به سفارت رسيده بود. در اين سند آمده است:
سطح روابط فعلي با ايالات متحده آمريكا به آن اندازه است كه خواستهاي عراق را در مورد دستيابي به فنآوري آمريكا ارضا نمايد... پيدايش و شايد احتمال خطر پيدايش يك رژيم چپ و متمايل به شوروي حاصل از شرايط آشفته كنوني در ايران، عميقا رهبران بعثي. عراق را نگران ميكنند.چنين تحولي باعث خواهد شد كه رهبران عراق روابط خارجي خود را مورد ارزيابي قرار داده و اگر ديگر شرايط صحيح باشند، به يك تغيير اساسي در روابط خود با ايالات متحده دست زنند.
در اين تاريخ هنوز صدام حسين روي كار نيامده بود كارشناس سازمان سيا در اين گزارش دقيقا تحولات داخل ايران را به روابط عراق و آمريكا پيوند ميدهد و برقراري روابط آتي ميان دو كشور را بر پايه سيرتحولات داخلي ايران ارزيابي ميكند. به عبارتي ديگر به ميزاني كه اوضاع داخلي و سياستهاي ايران رو به وخامت گذارد، ضرورت همكاري عراق و آمريكا بيشتر مي شود.
در سند دوم به نكات تازهاي برميخوريم اين سند تحت نام ارزيابي سري، در تاريخ 31 / 3/ 58 توسط سازمان سيا تهيه و در آن چنين آورده شده است:
سقوط فوقالعاده قدرت نظامي ايران فرصت بزرگي را براي مانور و گسترش نفوذ در خليج فارس به عراق داده است. كشورهاي كوچك خليج هم اكنون با بغداد رفتاري محرمانه برقرار كردهاند.
روي كارآمدن صدام حسين و برقراري نخستين تماسها
احتمالا اين تحولات بيارتباط با روي كار آمدن صدام حسين نبوده است ضمن آنكه پيش از كودتاي سفيد صدام حسين در سال 1979 شخص انگليسي با صدام حسين در بغداد ديدار ميكند احتمالا وي از وزرا وقت دولت تاچر بوده و سمت حزبي مهمي در حزب محافظهكار داشته است گفته شده است كه پس از ديدار وي از بغداد و ملاقات با صدام كه خبر آن نيز در بغداد منتشر شده،كودتا عليه حسن البكر انجام شد.
دقيقا يك ماه پس از روي كار آمدن صدام حسين در تاريخ 30 مرداد 1358 راديو و تلويزيون بغداد خبر ارسال پيام تبريك جيمي كارتر رئيس جمهور آمريكا به رئيس جمهور صدام حسين را به مناسبت عيد فطر با طمطراق پخش نمود و اظهارداشت: صدام حسين نيز پيام تشكرآميزي در پاسخ ارسال داشته است. اما مرحله اصلي رابطه حزب بعث با آمريكا از وقوع گروگانگيري در سفارت آمريكا در تهران تا آغاز جنگ 22 سپتامبر 1980 آغاز مي شود در اين مرحله است كه هر دو كشور وارد مقطع نظامي عليه ايران ميشوند و تهديدات فزاينده ضد انقلاب اسلامي و ضد ايراني دقيقا پس از 13/ 8/ 58 شكل ميگيرد. همچنانكه گفتيم بحران گروگانگيري عزم آمريكا را جزم تر كرد و عراق نيز پس از اين تاريخ است كه عملا شرارتهاي پراكنده نظامي خود را آغاز ميكند.
در اين خصوص ديدگاههاي مختلفي وجود دارد طبق گفته نشريه (مجله) تايم، همكاري آمريكا با صدام در تاريخ چهارم نوامبر 1979 هنگامي كه ايرانيها به سفارت آمريكا در تهران حمله بردند و آن را تسخير كردند آغاز شد. ترس شديد آمريكا از اصولگرايي اسلامي در منطقه، سياست آمريكا را مشخص كرد و ايران وعراق هر دو هدف قرار گرفتند . سه اداره آمريكا و دو حزب آن كشور، مسئول اجراي آن سياست شدند. مجله تايم البته تاييد ميكند كه همكاري آمريكا و بغداد همزمان با انقلاب اسلامي ايران آغاز شد. مجله تايم در ادامه مينويسد:
سران پنتاگون و ساير مقامات آمريكا، از اسلام بيش از كمونيسم وحشت زده شده بودند، به طوري كه تصميم گرفته شد كه از پيشرفت موج اسلامگرايي جلوگيري به عمل آيد.
گراهام فوللر كارشناس آمريكايي در امور خاورميانه كه كارمند سرويس اطلاعاتي آمريكا نيز بوده است،؛ گفته بود:
«بايد پيشرفت اسلامي را متوقف كنيم و بايد از هر لنگه كفشي براي ليس زدن استفاده كنيم وعراق اين لنگه كفش است.»
ريچارد م . پريس يك متخصص امور خاورميانه در سرويس تحقيقات كنگره آمريكا در سال 1990 اظهار داشت:
«تماسها بين ديپلماتهاي عراقي و آمريكايي بالاخص زماني افزايش يافت كه دانشجويان ايراني بيش از 50 نفر را در سفارت آمريكا در تهران در ماه نوامبر به گروگان گرفتند.»
در نشريه آمريكايي «فارين افيرز» كه ارگان سياست خارجي آمريكا به شمار ميرود در مقالهاي به قلم ميلتون ويورست در زمستان 87-1986 چنين نوشته است:
واشنگتن بعد از 10 - 12 سال روابط سرد با بغداد در سال 1979 كه انقلاب ايران به پخش امواج ناخوشايندي به خارج پرداخت. بر آن شد تا مناسبات خود را با عراق افزايش دهد... نخستين پيشنهاد واشنگتن در مورد از سرگيري روابط، 9ماه بعد از به قدرت رسيدن امام خميني ودر شب تسخير سفارت آمريكا در تهران توسط دانشجويان ايراني، به بغداد داده شد.
در بهمن ماه 1358 پنتاگون (وزارت دفاع آمريكا) ماموريت مييابد تا در خصوص مقابله باخطرات احتمالي در خليج فارس (بعد نظامي) و افزايش روابط با عراق (بعد سياسي) كار تحقيقي را آغاز كند. واشنگتن پست نيز در سرمقاله خود در 29 اسفند 1358 در يك تحليل سياسي، حركت به سوي عراق را توصيه ميكند و مينويسد: اينكه هدفهاي عراق افراطي و عجيب و از ديدگاه آمريكا، غيرمسئولانه وخصومت آميز ميباشد به اين معني نيست كه آن كشور بايستي ناديده گرفته شود. بهترين روش براي ايالات متحده اين است كه به مسائل و امور خاورميانه و خليج فارس خود به آرامي نزديك شده و به بهترين وجهي كه ميتواند امتيازات همكاري با ايالات متحده را نشان دهند.
اظهارات نشريه وابسته به وزارت خارجه آمريكا دقيقا زماني منتشر ميشود كه روابط ايران و عراق به سختي تيره شده بود و پس از نخستين تعرض ارضي عراق در 13 / 11/ 1358 عراق به سمت شرارتهاي مرزي گام برميداشت.
در فروردين ماه 1359 صدام حسين در مصاحبهاي با يك روزنامه آلماني غربي شركت كرد و در جواب به اين پرسش كه آيا شما متحد شوروي هستيد؟ گفت: عراق هر وقت مصلحتش اقتضاء كند خواستار دوستي با آمريكا است.
بنابر اين به طور رسمي صدام حسين علائمي مثبت را به سوي كاخ سفيد روانه كرد در 22 فروردين 1359 روزنامه مشهور واشنگتن پست بار ديگر در مقالهاي تحت عنوان در حالي كه ارتش ايران رو به ضعف نهاده است، عراق به يك نقش كليدي در منطقه دست مييازد. به قلم ميشل گتلر ودقيقا چند روز پس از آمادهباش 4 لشكر عراقي در مرز ايران و قطع روابط سياسي آمريكا و ايران چنين مينويسد:
گر چه ايالات متحده روابط ديپلماتيك با رژيم بغداد ندارد و در واشنگتن عراق به عنوان رژيمي كه در مسائل خاورميانه تندرو و افراطي است مد نظر قرار ميگيرد اما روابط غيررسمي با عراق در سالهاي اخير تا مرحله مناسبي پيشرفته و بهبود يافته است كه مقامات رسمي وزارت خارجه، آن روابط را به عنوان تماسهاي صحيح ولي محدود توصيف مينمايد. در اينجا واشنگتن احساس اين است كه توانايي نيروي دريايي ايران در برابر يك قدرت آتش واقعي به شدت تنزل كرده است.
در ارديبهشت ماه 1359 تماسها ميان آمريكاييها و عراقيها بيشتر شد و اين تماسها بيشتر در چارچوب روابط اقتصادي و خارج از برنامه سياسي، اما با هداف سياسي قرار داشت. در روزهاي اول ارديبهشت ماه 1359 هياتي مركب از 30 تا 40 نفر از مسئولين نظامي و سياسي آمريكا به بهانه شركت در كنفرانس اقتصادي مشترك كنوكسيون آمريكايي از عراق ديدن كردند.
در اين ميانه نبايد نقش رسانههاي آمريكايي در نزديكي دولتمردان آمريكايي به عراق و نيز تشديد خصومت بين عراق و ايران را ناديده گرفت براي نمونه روزنامه پرنفوذ نيويورك تايمز در 15 ارديبهشت ماه 1359 چنين مينويسد:
بر اساس اين اصل قديمي كه دشمن دشمن من، دوست من است، ممكن است (آمريكا) از توهينها،تيراندازيهاي مرزي و احتمالا عمليات تروريستي كه عراق عليه ايران به كار گرفته احساس رضايت كند.
اين مقاله در زماني نوشته ميشود كه دولت كارتر با شكست عمليات طوفان صحرا در طبس با رسوايي ديگري روبرو شده بود و آمريكا نيازمند تجديد قواي سياسي از دست رفته خود بود. بعد از سفر هيات نظامي و سياسي آمريكا به عراق الكساندر هيگ وزير امور خارجه وقت آمريكا در ارديبهشت 59 گفت:
آمريكا شاهد پارهاي تغييرات مثبت در سياست عراق بوده است.
از سوي ديگر صدام حسين در خرداد 59 نيز با يك فرد آمريكايي ديدار مي كند كه بسياري از كارشناسان و منابع مطلع آن فرد برجسته آمريكايي را برژينسكي مشاور عالي رتبه جيمي كارتر معرفي كردند. تايمز لندن در همان تاريخ به نقل از برژينسكي مينويسد كه وي در ستايش از عراق گفت:
ما بين منافع آمريكا و عراق تضادي نمييابيم.
وال استريت ژورنال در 14 خرداد 59 نيز در مقالهاي براي نخستين بار به همكاري نظامي آمريكا و عراق اشاره ميكند و مينويسد:
با وجود عدم تمايل آمريكا به ياري علني عراق، نشانههايي در دست است كه حاكي از كمكهاي نظامي سري واشنگتن به عراق ميباشد به تقاضاي آمريكا (كه بوسيله سفير آمريكا آقاي ساموئل لويز در اردن به اسرائيل اعلام شد، اسرائيل موافقت كرد كه به اردن اجازه دهد تا پروازهاي غيرتعرضي بين اردن و عراق برقرار شود.
اين مجله آمريكايي در ادامه به محورهاي مهمي در روابط آمريكا و عراق اشاره دارد. نخست آنكه هم آمريكا وهم عراق مايل بودند تا به همكاري غيرعلني خود ادامه دهند دوم آنكه اين مجله به كمكهاي نظامي آمريكا به عراق نيز كه به طور سري صورت گرفته بود اشاره ميكند.
در بهار 59 بعد از آنكه تماسهاي غيرعلني بين آمريكا و عراق بيشتر گرديد و برژينسكي نيز در نيمه شب ارديبهشت ماه به طور محرمانه با صدام حسين ديدار كرد زمزمههاي برقراري روابط سياسي ميان دو كشور بويژه بعد از ناكامي كودتاچيان نوژه در 20 /4/ 59 افزايش يافت روزنامه گاردين چاپ لندن چهار روز پس از افشا عقيم ماندن كودتاي نوژه در ايران نوشت:
دولت عراق به زودي روابط رسمي و عادي خود را با دولت امريكا اعلام خواهد كرد.
واقعيت اين است كه در تابسان 59 تمايل عراق نيز براي برقراري روابط ميان دو كشور وجود داشت. نخستين مدرك اظهارات عصمت كتائي معاون وزير امور خارجه وقت عراق در سال 1983 است. اين سياستمدار كاركشته عراقي در ديداري كه در اوايل مهر 62 از آمريكا داشت، پس از سالها صراحتا مورد روابط ديپلماتيك ميان بغداد و واشنگتن در سال 59 چنين اظهار داشت:
در سال 1980 حكومت عراق قبل از شروع جنگ با ايران، تصميم به تبادل سفير با ايالات متحده آمريكا را گرفته بود اما پس از شروع جنگ در سپتامبر 1980 حكومت عراق انجام اين تصميم را به تعويق انداخت تا اينگونه تفسير نشود كه عراق براي جلب پشتيباني آمريكا در جنگ روابط خود را با واشنگتن بهبود بخشيده است.
اما تنها وي نبود كه به اين مسئله آنهم چند سال بعد اعتراف كرد صدام حسين نيز اين موضوع را يك سال زودتر از افشا آن توسط عصمت كتاني آشكار كرد و در مصاحبه با مجله مشهور تايم چاپ آمريكا در 23 تير ماه1361 چنين گفت:
پيش از آنكه عراق درگير جنگ با ايران شود، من به طور خيلي جدي با فرماندهان ارتش پيرامون برقراري روابط دوستانه با آمريكا صحبت كردم اما پس از آنكه جنگ شروع شد نخواستم اين موضوع را دنبال كنم زيرا ممكن بود تصور شود كه به علت ضعف ونياز متوسل به آمريكا شدهايم.
عراقيها در تابستان 59 به نظر اجمالي برقراري رابطه با آمريكا رسيده بودند. مهمتر اينكه صدام حسين اين موضوع را با فرماندهان نظامي و نه مردم در ميان گذارده بود و به اين خاطر بود كه او ميخواست ابتدا واكنش آنها رادر برابر اين تصميم ارزيابي كند و از همه مهمتر واهمه داشت تا با شعارهاي ضد آمريكايي خود اين موضوع به مطبوعات كشانده شود وجو عمومي نيز بر عليه وي بسيج گردد. بنابر اين بهترين راه براي صدام اين بود كه وي بازتاب اين طرز فكر را نخست در شوراي فرماندهي حزب بعث بررسي كند.
علاوه بر اظهارات فوق، مطبوعات غربي نيز به اين روابط و بهبودي آن در مرداد 59 اشاره كردهاند كه به عنوان اسناد مكمل مورد بررسي قرار ميگيرند.
ميشل گتلر روزنامهنگار روزنامه واشنگتن پست در دوم آگوست 1980 برابر 11 /5/ 59 در مقاله خود پيرامون روابط آمريكا و عراق چنين مينويسد:
از زمان سقوط رژيم شاه در ايران، عراق با ارتش كاملا مسلح خود به عنوان قدرتمندترين كشور منطقه ظهور كرده است در حالي كه ايالات متحده هيچگونه رابطه رسمي با عراق ندارد، روابط غيررسمي بين اين كشور و ايالات متحده در حال بهبود است.
نشريه ميدل ايست در 13 مرداد 1359 از روابط جدي عراق و آمريكا خبر ميدهد و مينويسد:
همچنين خبرهايي در دست است كه واشنگتن مشغول برقراري تماسهايي با دولت بعث عراق براي ايجاد نوعي همكاري در مسائل مورد علاقه دو كشور است طبق گزارشهاي موثق، سعدون حمادي وزير خارجه عراق ضمن سر به نيويورك كه براي شركت در اجلاس مجمع عمومي سازمان ملل متحد با وزير امور خارجه آمريكا ملاقات كرده است.
از همه مهمتر جيمي كارتر رئيس جمهور وقت آمريكا در اواسط مرداد 59 تمايل رسمي آمريكا را براي برقراري روابط با عراق اعلام كرد اين خبر را خبرگزاري كويت (كونا) در 4 اگوست 1980 برابر 13 /5/ 59 بدين شرح مخابره كرد:
پرزيدنت كارتر تمايل خويش را براي عادي شدن روابط بين دو كشور به صدام حسين رئيس جمهوري عراق ابراز داشته و به دنبال آن رابطه عراق و آمريكا برقرار شده است.
هارولد ساندرز معاون وزير امور خارجه وقت آمريكا وكسي كه در زمان گروگانگيري نيز معاون سايروس ونس و گرايشهاي شديدا ضد ايراني داشت در اواسط شهريور ماه 1359 و اندكي مانده به شروع جنگ گفت:
عراق قدرت عمدهاي در خاورميانه مي شود. اين كشور بزرگترين نيروي زميني را در منطقه دارد عراق در خاورميانه نقش مهمي در هر دو جهت، هم شرق و هم غرب ايفا خواهد كرد. عراق كشور ياست كه واقعا نميتوانيم از عهده ناديده گرفتن آن برآييم.طي اين سالها تلاش شده است نوعي گفتگو بين عراق و آمريكا برقرار شود.
آمريكاييها نيز خود به دلايلي مايل نبودند پيش از شروع جنگ (زماني كه قطعا دريافتند عراق قصد حمله را نهايي كرده است) به برقراري روابط سياسي اقدام كنند زيرا اقدام آنها مورد توجه افكار عمومي و حتي شخصيتهاي سياسي قرار ميگرفت. و از سوي ديگر چون آمريكا در خصوص جان گروگانها در ايران نگران بود واهمه داشت كه در شروع چنين جنگي حامي آشكار عراق معرفي شود بنابر اين بهترين راه همان بود كه آمريكاييها منتظر بمانند تا جنگ آغاز شود و سپس با استفاده از فشار عراق به ايران، در صورت عدم آزادي گروگانها، با عراق روابط سياسي برقرار كنند دقيقا همان كاري كه صورت گرفت.
صدام حسين براي ارزيابي موضع آمريكا به ايجاد تماس بيشتر با آمريكا و روابط نزديكتر در بهار و تابستان 59 نياز داشت تماس آمريكا و عراق در سال 1371 يعني 11 سال بعد در يك برنامه هفتگي شبكه تلويزيوني آمريكاي بهنام پي بي اس فاش شد. بر اساس اين برنامه مستند تلويزيوني كه كارشناسان آمريكايي از جمله تيچر كارمند ارشد سابق وزارت امور خارجه آمريكا در زمان جنگ و مورفي معاون وزير سابق خارجه و نويسنده مشهور آمريكايي كنت آر تيمرمن حضور داشتند فاش شد كه صدام حسين قبل از تجاوز به خاك ايران، نمايندگاني را براي مشورت با مقامات آمريكايي به عربستان سعودي و اردن اعزام كرده است بر اساس گزارش اين برنامه تلويزيوني كه با استناد به اظهارات مقامات دولتي و منابع آگاه وهمچنين گزارشهاي محرمانه تهيه شده چنين آمده است: در سال 1980 عراق بسيار مشتاق بود تا موافقت و رضايت آمريكا را براي تجاوز به ايران جلب كند و براي اين منظور مقامات ارشد از جمله وزير خارجه خود را براي مذاكره و مشاوره بامقامات آمريكا عازم كشورهاي جهان از جمله عربستان و اردن نمود تا از اين طريق از عدم مخالفت آمريكا نسبت به تجاوز به ايران اطمينان حاصل نمايد.
ادامه دارد ....
منبع:http://www.farsnews.ne t
/س
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}